من حواسـم به تو بود
محـو پاییـزِ نگاهـت بودم و نفهمیدم کی
دلِ من عاشـق شـد . . .
من حواسـم به تو بود نبـضِ قلبم چون پُـتک
سینه را میکوبیـد ...
تو نگاهـم کردی دلِ دنیـا لرزید ..
در همان حال به تو دل بستـم به تو قولی دادم
تا نهـایت تا عشـق ... در کنارت هسـتم
گرچه میدانستـم عاشقی رنجِ بزرگی دارد تو که باشی اما
غصه ها خاموش اند عشق میبارد و بس ..
دست در دستِ دلم بگذارو با نگاهـت غم از این دلهـره ها بردارو
و نشانـم بده عاشق هستی ...
دلِ من
فکـرِ تو در سر دارد به تو جز عشـق نبایـد ورزید .. ما به هم دل بستیم
و خـدا هم خندید ..
حالِ من خط به خط اش دستِ تو است
بینِ این شهـرِ شلوغ تو مرا میدانی
با همین زمزمه ها شعـرِ مرا میخوانی
تو پنـاهم هستـی .. و چه حالی دارد
که به من دل بستـی ...
دلِ من فکرِ تو در سر دارد
به تو جز عشـق نباید ورزید .
[ بازدید : 92 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]